بهترین مطالب داغ از سراسر اینترنت
هر مطلبی میخواهید از ما بخواهید.... عکس-فیلم-موزیک و.....

ana

آنا جان 

 

 

آنانین تکجه آدی کل بو دنیایه دیر

آنانین بیر باخیشی ملک سلیمانه دیر

آنا بیر گولدی گلستاندا اونا تای اولماز

آنانین عطری بوتون باغ و گلستانا دیر

 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 28 فروردين 1393برچسب:, توسط رضا |


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:, توسط رضا |

http://www.ehsanmohammadi.loxblog.com/upload/ehsanmohammadi/image/601994_351579368275748_1936633627_n.jpg

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 26 خرداد 1392برچسب:, توسط رضا |

http://sacar.ir/wp-content/uploads/sozandan.jpg

 امروز خاطراتت را سوزاندم اما!
بوی خوش هیزمش بیقرارم کرد؛
اتفاق تازه ای نیست!!
دوباره “دل تنگت” شدم…
 

نوشته شده در تاريخ شنبه 4 خرداد 1392برچسب:, توسط رضا |

http://sacar.ir/wp-content/uploads/malekiat.jpg

صدا بزن مرا
مهم نیست به چه نامی
فقط میم مالکیت را آخرش بگذار
می خواهم باور کنم ، مال تو هستم
 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:, توسط رضا |

http://www.paramourlove.loxblog.com/upload/paramourlove/image/b62b582c61fe12e314eb6ef4abf4b4e6.gif

می خواهم از تو بنویسم برای تو که در تمام لحظاتم وجود داری…
خنده هایم برای توست با تو بودن مرا شاد می کند…
و بی تو بودن مرا گریان…
تو با من هستی در حالی که در کنارم نیستی…
تو با منی چون در قلب منی.قلبم را با دنیا عوض نمی کنم…
چون تو در آنی و من تنها تو را دوست دارم…
 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا |

http://www.paramourlove.loxblog.com/upload/paramourlove/image/emotional%20sad%20alone%20love%20girl%20wallpapers%20(2).jpg 

خودت را تصور کن
بى “او”
شاید بفهمى چى کشیدم
بى “تو”...
 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا |

سنگ هایی که به دیوار فراق تو زدم
کعبه میشد من اگر خانه بنا می کردم …
.
.
.
بهانه های دنیا تو را از یادم نخواهد برد…
من تو را در قلبم دارم
نه در دنیا …
.
.
.
دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را
در انحصار قطره های اشک نبینم
دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم
دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد
همیشه از حرارت عشق گرم باشد
من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند
برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم
که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند
من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکند
.
.
.
لمس کن کلماتی را
که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست…
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد…
لمس کن نوشته هایی را
که لمس ناشدنیست و عریان…
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را
که خیس اشک است و پر شیار…
لمس کن لحظه هایم را…
تویی که می دانی من چگونه
عاشقت هستم٬
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن…
همیشه عاشقت میمانم
دوستت دارم ای بهترین بهانه ام
.
.
.
خیال بوسه ای که اینجا
جا گذاشتی اش ،
بر لبانم سنگینی می کند …
به خاک می افتم در مقابلت
فکر می کنی چیز دیگری هم
برای باختن دارم هنوز ؟
 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا |

کاش میشد هیچکس تنها نبود
کاش میشد دیدنت رویا نبود
گفته بودی باتو میمانم ولی
رفتی و گفتی که اینجا جا نبود
سالیان سال تنها مانده ام
شاید این رفتن سزای من نبود
من دعا کردم برای بازگشت
دستهای تو ولی بالا نبود
باز هم گفتی که فردا میرسی
کاش روز دیدنت فردا نبود …


.
.
.
یه نفر یه جایی تنها روز و شب از تو میگه از تو میخونه
واسه تو می نویسه اما تو نیستی تو نمیشنوی
و نمیدونه چی میشه و همش ای کاش و ای کاش …خسته شده خدایا ….
فقط تو میتونی به دادش برسی
بیا و بمون کنارم واسه همیشه… نگو نمیشه …
.
.
.
فقط گوشه چشمی از نگاه خدا برای خوشبختی همه انسانها کافیست
این نگاه را برایت آرزو میکنم …
.
.
.
می نویسم: ” د ی د ا ر”
تو اگر بی من و دلتنگ منی یک به یک فاصله ها را بردار
.


.
.
زیباترین ستایش ها نثار کسی که کاستی ها و لغزش هایم را میداند
و باز هم دوستم دارد….
 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا |

از دل کوچه گذشتم از میون جاده ی خیس
این مسیر بدون برگشت که واسم هیچ آشنا نیست
میخوام آرامش بگیرم من که تو غصه اسیرم
حق من نیست مثل سایه توی تنهایی بمیرم…
 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا |

وقتی چشمانم را روی هم می گذارم ... خواب مرا





نمی برد ... تو را می آورد !... از میان فرسنگ ها



فاصله....
 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا |

رفتم که نبینی پریشان شدنم را / غمناک ترین لحظه ی ویران شدنم را

در خویش فرو رفتم و در خویش شکستم / تا تو نبینی غم تنها شدنم را
 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا |

به کوتاهی لحظات با تو بودن منگر، به وسعت لحظه





هایی نگاه کن که به یادت هستم
 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا |

از قدیم ندیما میگفتن واسه کسى بمیر که واست تب کنه…!
قدیمیا چه پر توقع بودن!
من واست میمیرم حرفى نیست!
اما خدا نکنه تو تب کنى…!
 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا |

میترسم از ادم هایی که خیلی سرسنگین

هستند یک روزی گردنشان بشکند..
 

 

 

بچه که بودیم، دخترا عاشق عروسک

بودند و پسرها عاشق مردهای قوی،

حالا که بزرگ شدیم، دخترا عاشق

مردهای قوی شدند و پسرها عاشق

عروسک ها....
 

 

 

عشق از دوستی پرسید : تفاوت من و تو در 
چیست؟

دوستی گفت:

من افراد را به سلامی آشنا میکنم ولی تو با

نگاهی و من آنا را با

دورغی جدا میکنم ولی تو با مرگ ! ! !
 

 

 

 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا |

تو مغازه ي قلبم تنها گلي هستي که روش نوشتم

دست نزنيد ، فروشي نيست

************

میدونی محبت یعنی چی ؟ م = من ح= حالا ب=

به یاد ت = توام

**********

هميشه وقتي مهموني ها تموم ميشه، حس غريبي

دارم… چه برسه به اين دفعه که مهموني



خدا داره تموم ميشه

************

میدونی LOVE یعنی چی ؟



L = لنگه تو پیدا نمی شه



O = عمرمی



V = وجودمی



E =اِوا ، اس ام اس رو اشتباه فرستادم
 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا |

آرزوهایت را برآورده می کند آن خدایی که آسمانی را



برای خنداندن گلی، می گریاند...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 

گناهی که پشیمانی بیاورد ٬ بهتر از عبادتی



است که غرور بیاورد . .



ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 

در بدترین روزها امیدوار باش زیرا



که زیباترین باران ها از سیاه ترین



ابرهامیبارند
 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا |

سلامی به لطافت نگاه عاشق...



خوشحالم از اینکه میبینم وجود تو در کنارم مانند خطی ممتد به درازای یک عمر زندگی است...



خوشحالم به خاطر اینکه لذت یک دقیفه نگاهت قلبم را در تب و تاب میکشد...



به خود میبالم که چون تویی در کنار خود دارم...



نه به خاطر خودم ونه به خاطر یک چیز به خاطر همه چیز...



من در عمق این زندگی لحظاتی را میبینم که هرگز هیچ کس در زندگی خود ندید...



من در این رابطه رشته های نا گسسستنی میبینم که هرگز هیچ کس به آن دست نیافته...



وبه خود میبالم و با اخلاص کامل دستانم را به سمت معبودم میگشایم و از هویدای دل صدا میزنم...



صدا... نه داد.... نه نعره ....نه فریاد میزنم تا انجا که خود معبودم بشنود خدایا شکرت...



خدایا میشنوی ؟ شکرت...



من در سرا پرده خیالم چنین در گرانبهایی طللب نمیکردم ، ولی تو به من عطا کردی...



تو به من انقدر لطف کردی که اگر تا اخر عمر سجده کنم جوابت را نتوانم بدهم...



خدایا انقدر به من قدرت بده انقدر به من بصیرت بده تا بتوانم ببینم...



من کورم کور...



خدایا انقدر به من عزت بده تا از نخ چادر معشوقه خود به تو متصل شوم...



الهی توانایی درک نعمتهایی به من عنایت کردی را در وجودم قرار ده تا هیچوقت نا شکر نباشم...



خدایا من خوشحالم از اینکه میدانم تو در یاد منی و میدانم کسی نیز به برکت تو در فکر من است...



نمیدانم این نم نم اشک از سر شوق است یا از سر عشق....



نیستان قلبم شعله ور شده خدایا بسوزان ریشه نفاق و جدایی را...



من اگر از تو جدا شوم از همه جدا شذه ام....



و اگر با تو باشم در عین غربت و در عین تنهایی هیچ کمیتی در وجودم حس نمیکنم...
 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا |

دفترم لبریز شده از احساسات
روز و شب شکر میکنم او را که تو را به من داد
عطر شعری که به عشقت نوشته ام فضای اتاقم را پیچیده
فکر کنم آسمان دیشب آخرین حرفم به تو ،را شنیده
که اینگونه ستاره باران کرده احساسات مرا ،
فدای آن کسی شوم که به این حال و روز انداخته مرا
فدای تو ، عزیزم نگفتی من بیشتر دوستت دارم یا تو؟
گفتی تو مرا بیشتر دوست داری ،
پس هنوز مانده تا باور کنی یک دیوانه را در قلبت داری
از دلتنگی تو ،اشک میریزد آرام آرام این دلم ،
خیالی نیست ، عاشقی دیگر همین است گلم
تو باش ، این اشکهایم فدای تو ، بی قراریها ، انتظار و سختی هایم به عشق یک لحظه در آغوش گرفتن تو
به عشق یک لحظه دیدنت میگذرانم سالها را ، کسی چه میداند احساس درون قلب ما را ، کسی چه میداند عشق ما چیست ، یا آن عاشقی که از عشق میمیرد هیچکس جز من و تو نیست!
هوا ، همان هواییست که تو دوست داری ، دلتنگی دیگر معنا ندارد وقتی که همدیگر را در قلب هم داریم
آن گلی که آورده بودی برایم ، روبروی من است ، در کنار پنجره اتاقم
من که هر روز تو را میبینم کنار پنجره اتاقم
گل من ایستاده است در مقابل چشمانم
عطر تو عاشقانه پیچیده اینجا
احساس آرامش میکنم وقتی تو را میبینم ، تو در کنارمی ، در کنار پنجره،
 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا |

زیبا ترین اتفاق صبح اون موقع س که ،


زیبا ترین اتفاق صبح برای من ،اون موقع س که ، چشم باز کنم، بین تاریکی و روشنایی ، حضور تورو در کنار و آغوش خودم حس کنم ، آهسته دستت رو لمس کنم، آروم نفس بکشم ، و با خودم بگم من عاشق این رایحه ی تنتم ... ...

آره عزیز دلم

من عاشقم

عاشق نگاهت

عاشق لبخندت

عاشق اون چشمای مهربونت

عاشق وجودت

عاشق گریه هات

و حتی عاشق بوی تنت

و هیچ چیز رو با اینها عوض نمیکنم
 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا |

بالاخره خواهد آمد

آن شب هایی که تا صبح

در کنار ِ تو بیدار بمانم

سرت را روی سینه ام بگذارم

و به تو بگویم که در کنارت چقدر خوشبخت هستم.....
 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, توسط رضا |

خیلی وقته دلم می خواد بگم دوست دارم بگم دوست دارم بگم دوست دارم



از تو چشمای من بخون که من تورو دارم فقط تورو دارم بی تو کم میارم

نبینم غم و اشک و تو چشمات نبینم داره میلرزه دستات نبینم ترس و توی نفسهات ببین دوست دارم

منم مثل تو با خودم تنهام منم خسته از تموم دنیام منم سخت میگذره همه شبهام ببین دوست دارم

دوست دارم وقتی که چشماتو می بندی با من به دردای این دنیا می خندی آروم میشم بگی از غمات دل کندی بیا به هم بگیم دوست دارم

دوست دارم من اون چشمای قشنگت رو دارم واست می خونم این آهنگت رو هر چی میخوای بگو از دل تنگ تو بیا به هم بگیم دوست دارم

نبینم غم و اشک و تو چشمات نبینم داره میلرزه دستات نبینم ترس و توی نفسهات ببین دوست دارم

منم مثل تو با خودم تنهام منم خسته از تموم دنیام منم سخت میگذره همه شبهام ببین دوست دارم

دوست دارم وقتی که چشماتو می بندی با من به دردای این دنیا می خندی آروم میشم بگی از غمات دل کندی بیا به هم بگیم دوست دارم

دوست دارم من اون چشمای قشنگت رو دارم واست می خونم این آهنگت رو هر چی میخوای بگو از دل تنگ تو بیا به هم بگیم دوست دارم
 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, توسط رضا |

هم آتشی

هم خانه خرابی داری

با این حال

خانه ات آباد باد ای عشق!


من خسته ام و به فکر خواب افتادم

غرقم به گناه و در سراب افتادم

ای مرگ بیا قدم به چشمم بگذار

امروز که من از تب و تاب افتادم


می دانی؟



یک وقت هایی باید

روی یک تکه کاغذ بنویسی:

تعطیل است!

و بچسبانی پشت شیشۀ افکارت

باید به خودت استراحت بدهی

دراز بکشی

دست هایت را زیر سر بگذاری

به آسمان خیره شوی

و بی خیال سوت بزنی

در دلت بخندی به تمام افکاری که

پشت شیشۀ ذهنت صف کشیده اند

آن وقت با خودت بگویی:

بگذار منتظر بمانند
 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, توسط رضا |

کم کم یاد خواهی گرفت !

با آدمها ،

همانگونه باشی ، که هستند ... !

همانقدر ...

خوب

گرم

مهربان



و گاهی همانقدر ...

بد

سرد

تلخ.....
 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, توسط رضا |

آنقدر قشنگ دلنوازی کردی ...
تا قلب مرا
به عشق راضی کردی.. !
این قلب تمام هستی ام بود ...
بگو
با هستی من ...
چه شد !؟!
که بازی کردی ... ...



حــــ❤ــالا کـه رفتــــ❤ـــه ای


دلـــــ❤ــم بـرای تـــــ❤ـــو

بـیـشــــ❤ــتـر از خـــــ❤ــودم می ســـــ❤ــوزد !


فـــــ❤ــکـر مــی کـنــــ❤ـــی

کـســــ❤ـــی بـه انـدازه ی مـــــ❤ــن

دوســـــ❤ــتـت خــواهـد داشــــ❤ـــت ؟!
 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, توسط رضا |

لحظه به لحظه می شکنم

سایه به سایه هرنفس

زندونیم تو دست تو

رو این زمین تو این قفس

لحظه به لحظه گم شدم

تردید من شکی نداشت

نفس نمونده واسه من

این گم شدن نفس نذاشت

از این قفس از این زمین

می خوام برم پر بکشم

برای این همه دیوار ...

یه گوشه ای در بکشم..
 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, توسط رضا |

http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up10/29469907013070725877.jpghttp://www.up.98ia.com/images/isg870dgqr36phtmxq5.jpg

 

این روزها هیچ چیز سر جایش نیست ...



- جز تو !!!!! -

. . .

زیبا جا گرفته ای در دلم ....
 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, توسط رضا |

http://salamdoostan.persiangig.com/image/2mrslrd.gifhttp://bahar-20.com/nsb/albums/userpics/10001/tanha%5B1%5D.jpg 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, توسط رضا |

وقتی کسی رو دوست داری ... این یه چیزه !!!!

وقتی کسی تو رو دوست داره .... یه چیزه دیگه اس ....

اما ....

وقتی کسی رو دوست داری که دوستت داره ...

این یعنی همه چیز !!!

http://4ax.ir/images/u5Md.jpg
 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, توسط رضا |

میگذرد روزی این شبهای دلتنگی ،

میگذرد روزی این فاصله و دوری، میگذرد روزهای بی قراری و انتظار ،

میرسد همان روزی که به خاطرش گذراندیم فصلها را بی بهار ،

و از ترس اینکه بهم نرسیم شب تا صبح را اشک میریختیم



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



تا عشق تو آمد در قلبم، تو رفتی ، تا آمدم بگویم نرو ،رفته بودی ،

تا خواستم فراموشت کنم خودم را فراموش کردم



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



این من هستم که وفادار خواهم ماند ، این تو هستی که تنها بی وفایی از تو جا خواهد ماند!

این من هستم که آخرش میسوزم ، این تو هستی که میروی و من با چشمهای خیس به آن دور دستها چشم

میدوزم



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



همیشه جایی بود که با دیدنش یاد تو در خاطرم زنده میشد ،

همیشه آهنگی بود که با شنیدنش حرفهایت در ذهنم تکرار میشد

آن لحظه ها همیشگی نبود ، عشق تو در قلبم ماندنی نبود ، بودنت در کنارم تکرار نشدنی بود!



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



اگر بدانی جایگاهت کجاست ، مرا باور میکنی

اگر بدانی چقدر دوستت دارم ، درد مرا درمان میکنی

تو عزیزی برایم ، تو بی نظیری برایم ، حرف دلم به تو همین است ، قلبت می ماند تا آخرین نفس برایم



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



از خدا دیگر هیچ نمیخواهم ، دیگر هیچ آرزویی ندارم ،

رویایم را میخواستم که به آن رسیدم ، دنیا را میخواستم که آن را به دست آوردم ،

رویایی که همان دنیای من است، و تویی که همان دنیای منی….



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



خورشید بتابد یا نتابد، ماه باشد یا نباشد، شب و روز من یکی شده ، فرقی ندارد برایم

، همه چیز برایم رویا شده ، عشق تو برایم آرزو شده ،

به رویا و آرزو کاری ندارم ، حقیقت این است که دوستت دارم!



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



همیشه میترسیدم تو را از دست بدهم ، همیشه میترسیدم رهایم کنی ،مرا تنها بگذاری

اما…. تو آنقدر خوبی، که به عشق و دوست داشتن وفاداری

که حتی یک لحظه نیز فکر نبودنت را نمیکنم

همین مرا خوشحال میکند ، همین مرا به عشق همیشه داشتنت امیدوارم میکند



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



در اوج آسمان به دنبال تو ، هر جا میروی باز هم یکی هست به دنبال تو

تویی که در قلب منی و منی که همیشه فدای توام

دیگر به دنبال بهترین ها نیستم ، من شیفته آن خوبی های توام



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



همیشه دلتنگی بود و انتظار ، همیشه لبخند بود و به ظاهر یک عاشق ماندگار

امروز دیگر مثل همیشه نیست ، حس و حال من مثل گذشته نیست

امروز دیگر مثل همیشه نیست ، من هم طاقتی دارم ، صبرم تمام شدنیست



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



گفتی مرا دوست داری ، اما دوست داشتنت دو روز است ، دیروز گذشت و آخرش امروز است!



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



روزهای با تو بودن گذشت و رفت ، هر چه بینمان بود تمام شد و رفت ،

عشقت را به خاک سپردم و قلبت را فراموش ، اما هنوز آتش غم رفتنت در دلم نشده خاموش!



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



بیا با هم یک تصویر زیبای دیگر از عشق بکشیم ، تصویری مثل آن نقاشی دیروز

تا به یادگار بماندو این یادگاری مثل یک خاطره بماند ،

تا ما نیز مثل خاطره ها باشیم ، نه خاطره ای از گذشته ،

خاطره هایی شیرین از هر روز زندگی مان که همیشه تا ابد در قلبمان به یادگار بماند!



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



تو برای من عشق نمیشوی ، تو برایم آنچه که میخواستم نمیشوی

از همان اول هم نباید به تو دل میبستم ، میدانستم روزی تمام میشوی



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



همیشه اولین و آخرین کلام شعرهایم تو بوده ای

همیشه برایم به معنای واقعی یک عشق بوده ای

گرچه گهگاهی از تو بی وفایی دیده ام اما همیشه برایم باوفا بوده ای

گرچه دلم را میشکنی و اشکم را در می آوری اما تو همیشه برایم یک دنیا بوده ای



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



نمیدانستم برایت کهنه شده ام ، هنوز مدتی نگذشته که برایت تکراری شده ام

مهم نیست ، برای همیشه تو را از یاد میبرم ،قلبم هم نخواهد، خاطرت را خاک میکنم

تو نبودی لایق من ، تو نبودی عاشق من ، میمانم با همان تنهایی و غم



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



غنچه عشق وا شد و تو را درون آن دیدم ، شبنمی شدم و بر روی تو باریدم

تا در اعماق قلبت بنشینم و با عشق و محبتت زنده بمانم



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



همیشه اولین و آخرین کلام شعرهایم تو بوده ای ، میخواهم این شعر اولینش تو باشی و آخرین نداشته باشد

همچنان ادامه داشته باشد….



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



همیشه صدایی بود که مرا آرام میکرد، دستهایی بود که دستهای سردم را گرم میکرد

همیشه قلبی بود که مرا امیدوارم میکرد، چشمهایی بود که عاشقانه مرا نگاه میکرد

همیشه کسی بود که در کنارم قدم میزد ،احساسی بود که مرا درک میکرد

حالا من و مانده ام یک دنیای پوچ ، نه صداییست که مرا آرام کند و نه طبیبیست که مرا درمان کند



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



مثل امواج دریا آمدی و ساحل قلبم را در میان خودت گرفتی

، همدیگر را دیوانه کرده بودیم با نوازش های هم ، آن سکوت عاشقانه رابه یاد داری در لحظه بوسیدن هم؟
 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, توسط رضا |

آرام باش ،ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم
آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی
بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی ، جایی که برایت سرچشمه آرامش است
آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت
بگذار لبهایت را بر روی لبانم ، حرفی نمیزنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت
خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو
دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو
محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد ، همین آغوش مهربانت
چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من
قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است
آرامم ، میدانم اینک کجا هستم ، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم ،همانجایی که انتظارش را میکشیدم و هر زمان خوابش را میدیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود....
در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز ، نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام
تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود
گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت
عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ، عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده ، عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه
خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم
 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, توسط رضا |

روزگاری در گوشه ای از دفترم نوشته بودم

تنهایی را دوست دارم چون بی وفا نیست

تنهایی را دوست دارم چون تجربه اش کردم

تنهایی را دوست دارم چون عشق دروغین در آن نیست

تنهایی را دوست دارم چون در خلوت تنهاییم در انتظار خواهم گریست و هیچ کس اشک هایم را نمیبیند

اما از روزی که با تو آشنا شدم

از تنهایی بیزارم چون تنهایی یاد آور لحظات تلخ بی تو بودن است

از تنهایی بیزارم چون فضای غم گفته سکوتم تو را فریاد میزند

از تنهایی بیزارم چون به تو وابسته ام

از تنهایی بیزارم چون با تو بودن را تجربه کرده ام

از تنهایی بیزارم چون خداوند هیچ انسانی را تنها نیافریده است

از تنهایی بیزارم چون خداوندتو را برایم فرستاد تا تنها نباشم

از تنهایی بیزارم چون هر وقت در تنهایی گریه می کنم دستان مهربانت را برای پاک کردن اشک هایم کم میاورم

از تنهایی بیزارم چون شیرین ترین لحظاتم با تو بودن است

از تنهایی بیزارم چون مرداب مرده ی تنم با آفتاب نگاه تو جان میگیرد

از تنهایی بیزارم چون کویر خشک لبانم عطش باران محبت لبانت را دارد

از تنهایی بیزارم چون به قداست شانه هایت ایمان دارم.

از تنهایی بیزارم چون تمام واژه های شعرم با تو بودن را فریاد میزند.

از تنهایی بیزارم چون هیچگاه تنهایی را درک نکرده ام

همیشه… همه جا… در هر حال… حضورت را در قلبم حس کرده ام پس بگذار با تو باشم
 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, توسط رضا |

غصه اگر هست، بگو تا باشد!


معنی خوشبختی،


بودن اندوه است ...!


این همه غصه و غم، این همه شادی و شور


چه بخواهی و چه نه! میوه یک باغند


همه را با هم و با عشق بچین ...


ولی از یاد مبر؛


پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا


و در آن باز کسی می خواند؛


که خدا هست، خدا هست


و چرا غصه؟! چرا؟!؟
 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, توسط رضا |


امشب جایی نری میخوام بشمرمت

جوجو یلدات مبارک



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



محفل آریاییتان طلایی ، دلهایتان دریایی ، شادیهایتان یلدایی ، پیشاپیش مبارک باد این شب اهورایی
روی گل شما به سرخی انار



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



شب یلدا شب بزم و سرور است / شبی طولانی و غمها بدور است
شباهنگام تا وقت سحرگاه / بساط خنده و شادی چه جوراست
یلدا مبارک



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



شب یلدا همیشه جاودانی است / زمستان را بهارزندگانی است
شب یلدا شب فر و کیان است / نشان از سنت ایرانیان است
یلدا مبارک



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست
شب یلدا مبارک!



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



شب یلدا شد و میلاد خوش ایزد مهر / زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر
شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق / رخ معشوقه و مدهوشی دلداه عشق
شب یلدایتان پرستاره و پر خاطره باد



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



باور به نور و روشنایی است ،
که شام تیره ،از دل شب یلدا
جشن مهر و روشنایی به ما هدیه میدهد
یلدایتان مبارک



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشیینیم و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها
یلدایتان رویایی
روزهایتان پر فروغ
شبهایتان ستاره باران!
میان دوستان افتاده ای تک / رخت هندونه ،زلفت عین پشمک!
برایت می زنم اینک پیامک / شب یلدای تو ای گل! مبارک!



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



شب شما به شیرینی هندوانه
خندتون مثل پسته
و عمرتون به بلندی یلدا
شب یلدا مبارک



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



بلندترین شب سال هم خورشید را ملاقات خواهد کرد و این یعنی
بوسه گرم خداوند بر صورت زندگی وقتی همه چیز یخ می زند.
یلدا مبارک



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



من امشب دارم می رم، فکر نکنم دیگه همدیگر رو ببینیم... منو فراموش نکن و به خاطر تمام بدی هام منو ببخش...
از طرف پاییز - یلدا مبارک



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



ببین چگونه قناری ز شوق می لرزد
نترس از شب یلدا بهار آمدنی است



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



همهً شب های غم آبستن روز طرب است
یوسف روز ز چاه شب یلدا آید



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



بیا ای دل کمی وارونه گردیم
برای هم بیا دیوونه گردیم
شب یلدا شده نزدیک ای دوست
برای هم بیا هندونه گردیم
شب یلدا مبارک



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



عمرتون ۱۰۰ شب یلدا/دلتون قد یه دریا /توی این شب های سرما/یادتون همیشه با ما
شب یلدا مبارک



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣


توی سرمای این شب طولانی به فکر بی خانه مان هایی که چشم میزنند
زودتر صبح بشه هم هستی ؟



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



یلدا یعنی یادمان باشد که زنگی آنقدر کوتاه است، که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



یلدا یعنی بهانه ای برای در کنار هم شاد بودن و زندگی یعنی همین بهانه های کوچک گذرا.
یلداتان مبارک و زندگیتان پر از بهانه های شاد باد.



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



جیک.جیک.جیک.جیک.جیک
یه جیک اضافه کن بفرست برای جوجه بعدی



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



چند ساعت بیشتر به آخر پاییز نمونده، جوجه هاتو شمردی!؟



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



روی شما مثل گل هندونه ، خنده هاتون مثل قاچ هندونه ، روزگارتون مثل پوست هندونه ، جیبتونم پر تخم هندونه
یلداتون مبارک



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



شب یلدا عزیزه هندوونه
اگر چه ترش و لیزه هندوونه
بهایش را چو پرسیدم ز یارو
بگفتا هیس جیزه هندوونه



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



شب یلدا کنار یار بودی
به او دلبسته و بیمار بودی
شپش هایش گرفتی از سر شب
تو ِ نادان مگر بیکار بودی؟



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



قیمت پماد سوختگی شب یلدا(چله)خیلی خیلی بالا میره.
اگه نگرفتی زود تر بخرش شاید هندوانه ای که گرفتی سفید در بیاد هااا
اون وقت لازمت میشه!!!



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



ما منتظر صبح شب یلداییم
دستی به دعا تا فرج فرداییم . . .



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



شب یلدای من آغاز شد....
نه سرخی انار نه لبخند پسته نه شیرینی هندوانه.....
بی تو یلدا زجر آور ترین شب دنیاست
بی من یلدایت مبارک



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



آری امشب شب یلدا است.....
شب فال.....
شب عشق.....
شب هندوانه.....
وشب آزادی وشب رهایی
چیزی به یادم نمی آید
جز اینکه
امشب شب تنهایی من است
یلدایت مبارک



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



من بلندای شب یلدا را
تا خود صبح شکیبا بودم
شب شوریده ی بی فردا را
با خیال تو به فردا کردم
چه شبی بود !؟
عجب زجری بود !؟
غم آن شب که شب یلدا بود



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣



شب یلداست
دلم در خواب پروانه شدن بود
ولی افسوس
دلم در اوج رفتن روبه شمعی سوخت و من نالان
کنار سفره ای از عشق خالی ...
شبی مایوس و سرگردان دارم امشب

بقیه در ادامه مطلب


 


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, توسط رضا |

تا ســــــــــــــــحــــــــــــــــر چشم به راه می مانم

به نام خدایی که غفور است و رحیم زندگی بی تو عذابی است وخیم

تقدیم به امید زندگانی ام، تقدیم به شکوه شب و شکوه مهتاب، تقدیم به اشکهای سوزان روی کوه گونه هایت ، تقدیم به خنده های دلنشینت و نگاه های پنهانت .

تقدیم به تو ای خیال من ای آسمان قلبم و ای سرچشمه ی الهام من

تقدیم به تو ای محبوب ترین قلبم.

تقدیم به تو که یادت از فکر من ، عشقت در قلب من ، و نگاهت همیشه در ذهن من ماندگار و عطر مهربانیت همیشه در وجودم جاریست .

میدانی که طاقت دوری از تو را ندارم ولی جدایی با تو را دوست دارم.

می دانی چرا؟

چون با اینکه جدایی از تو بسی برایم دشوار است ولی در عین حال دلپذیر هم هست ، زیرا به خاطر تو دلتنگی به سراغم می آید .

پس بدان که دل تنگی ها هم بخاطر تو دوست دارم و تو از حال من خبر نداری .

بنابراین:

هر که می خواهد من و تو ما نشویم مرگش باد و خانه اش ویران.

ای عشق من ، ای عزیزترینم:

چه خوب شد که به دنیا آمدی و چه خوب شد که دنیای من شدی .

پس:

برای من بمان و بدان که هیچ چیز با ارزشتر از عشق نیست و بزرگترین ویژگی عشق بخشایش است.

بنابراین:

قلبم را که لبریز از عشق است به تو تقدیم می کنم و سوگند می خورم که تا ابد :


عاشقانه دوستت بدارم
 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, توسط رضا |

باور نمی کنی که این روزها چقدر دلم گرفته ،باور نمی کنی که خنده هایم چه بغض هایی را در خود پنهان دارد

آری ، من ، با دقایقم ، با زندگیم لجبازی می کنم ! نازنینم ! غروب بار سنگین دلتنگی مرا هر شب به دوش میکشد

سنگینی پلکهایم و نگاهی که دیدن را از یاد برده ، کورکورانه زیستن را خوب آموختم !

توان نوشتن ندارم ، واژه هایم گرد و غبار گرفته . باور کن که باورت کردم ، باور کن که بی تو بی باور شده ام ! من !

زندگیم را تمام کردم ، حالا نفس کشیدن منت سرم می گذارد !

حس می کنم هوای اینجا سرد و سنگین است نازنينم ! دیگر نگو خداحافظ ! اگر می روی بدون وداع برو ... گله ای

نیست ! ببین ! نقاشی عشق می کشم و گم شدن در نگاه تو که آرامش می دهد ، نبض سکوت حرفی برای گفتن

دارد ! حالا دیگه خیلی تنهام ! ببین ! دستانم را ببین ، چشمان ترم را ببین ، ببین سکوتم چه حرفهایی را تحمل

می کند ! به خاطر تو ... نامت را هر روز زمزمه می کنم مبادا یادم رود که روزی ... زمانی ... عاشقت بودم !

آری ... عاشق خیال نکن دیوانه شدم ... اگر این دیوانگی ست من عاشق این دیوانگیم ! نازنینم !

ما محکومیم ... محکوم به زندگی ! و شاید محکوم به مرگ !!! سکوت کردم

به اندازه همه حرفهایم !

♥دوستت دارم عزيزم♥
 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, توسط رضا |

هر بار که تورا یاد میکنم

گم می شود تکه ای از من ، در من !

همین روزهاست که تمام شوم ..




اين روزها

دلتنگم

باور کن اين يکی ديگر شعر نيست




گـاهــــی لـال مـــی شود آدم

حـرف دارد!!

ولــ ـــ ـ ـ ـ ـی

کلمه نـدارد ...




نه اسمش عشق است...

نه علاقه...

نه عادت...!

حماقت محض است...

دلتنگ کسی باشی...

که دلش با تو نیست...!!!




گفتم " چَشم "

و هر چه " بلاي" ِ نبودن بود

به چشمانم كشيدم

مي دانم

آنقدر ، كه نگران ِ سپردنم به باد بودي

يادت رفت ، بگويي "بي بلا " ....
 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, توسط رضا |

http://eshghesaharsh.loxblog.com/upload/eshghesaharsh/image/zoz71rzo7qorgmxz6wj5.jpg

دلم برای کودکیم تنگ شده

برای روزهایی که باور ساده ای داشتم

همه آدم ها را دوست داشتم

مرگ مادر "کوزت" را باور می کردم و از زن "تناردیه" کینه به دل می گرفتم

مادرم که می رفت به این فکر بودم که مثل مادر "هاچ" گم نشود

دلم می خواست "ممول" را پیدا کنم

از نجاری ها که می گذشتم گوشه چشمی به دنبال "وروجک" می گشتم

تمام حسرتم از دنیا نوشتن با خودکار بود

دلم برای خدا تنگ شده

خدایی که شبها بوسه بارانش می کردم

دلم برای کودکیم تنگ شده

شاید یک روز در کوچه بازار فریب دست من ول شد و او رفت
 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, توسط رضا |

http://eshghesaharsh.loxblog.com/upload/eshghesaharsh/image/Acehghetam%20sahar%20joooooonam%20%20%2091-02-27%20Time%2011-42.jpg 

دیدن عکسهایت ، شنیدن صدایت ، تکرار خاطره هاست



خاطره هایی به رنگ سبز ، به شیرینی لحظه های کنار تو بودن



کاش دوباره خاطره ها تکرار شوند



کاش دوباره در کنار هم بنشینیم و من از بی تابی و بی قراری دلم برایت بگویم



راه رفتن در کنارت آرزوییست همیشگی



گرچه دلم میخواهد همیشه در کنارم باشی اما روزگار چنین نمی خواهد



و من به همان چند لحظه در کنار تو بودن نیز قانعم



♥ دوســــــــــــــــــــــــــــــــتدارم ♥ عشــــــــــــــــــــــــــــق ♥ مـــــــــــن
 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, توسط رضا |







دوست دارم که.....





یه اتاقی باشه گرمه گرم ...

روشنه روشن ...

تو باشی، منم باشم ...

کف اتاق سنگ باشه،سنگ سفید...

تو منو بغلم کنی که نترسم...

که سردم نشه ...

که نلرزم ...

اینجوری که تو تکیه دادی به دیوار ... پاهاتم دراز کردی ... منم اومدم نشستم جلوت و بهت تکیه دادم ...

با پاهات محکم منو گرفتی ... دو تا دستتم دورم حلقه کردی ... بهت می‌گم چشماتو می‌بندی؟

میگی آره! بعد چشماتو می‌بندی ...

بهت می‌گم برام قصه می‌گی تو گوشم؟ می‌گی آره!

بعد شروع می‌کنی آروم آروم تو گوشم قصه گفتن ... یه عالمه قصه طولانی و بلند که هیچ وقت تموم نمی‌شن ...

می‌دونی؟ می‌خوام رگ بزنم ... رگ خودمو ... مچ دست چپمو ... یه حرکت سریع ... یه ضربه عمیق ... بلدی که؟

ولی تو که نمی‌دونی می‌خوام رگمو بزنم ... تو چشماتو بستی ... نمی‌دونی من تیغ رو از جیبم در میارم ...

نمی‌بینی که سریع می برم ... نمی‌بینی خون فواره می‌زنه ... رو سنگای سفید ... نمی‌بینی که دستم می‌سوزه و لبم رو گاز می‌گیرم که نگم آااخ که چشماتو باز نکنی و منو نبینی ...

تو داری قصه می‌گی.. من شلوارک پامه ... دستمو می‌ذارم رو زانوم ... خون میاد از دستم می‌ریزه رو زانوم و از زانوم می‌ریزه رو سنگا ...

قشنگه مسیر حرکتش! قشنگه رنگ قرمزش ... حیف که چشمات بسته است و نمی‌تونی ببینی ... تو بغلم کردی ... می‌بینی که سرد شدم ... محکمتر بغلم می‌کنی که گرم بشم ... می‌بینی نامنظم نفس می‌کشم ...




تو دلت میگی آخی دوباره نفسش گرفت! می‌بینی هر چی محکمتر بغلم می‌کنی سردتر میشم ... می‌بینی دیگه نفس نمی‌کشم ... چشماتو باز می‌کنی می‌بینی من مردم ... می‌دونی؟



من می‌ترسیدم خودمو بکشم! از سرد شدن ... از تنهایی مردن ... از خون دیدن ... وقتی بغلم کردی دیگه نترسیدم ... مردن خوب بود، آرومِ آروم ... گریه نکن دیگه! ... من که دیگه نیستم چشماتو بوس کنم بگم دلم می‌گیره‌ها ! بعدش تو همون جوری وسط گریه‌هات بخندی ... گریه نکن دیگه خب؟ دلم می‌شکنه... دلِ روح نازکه ... نشکنش خب...؟
 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, توسط رضا |